روز ششم، ایران
در آن هواپیما فقط آدمها نبودند. در آن هواپیما فقط خلبان، کادر پروازی و مهماندارها نبودند. در آن هواپیما فقط
در آن هواپیما فقط آدمها نبودند. در آن هواپیما فقط خلبان، کادر پروازی و مهماندارها نبودند. در آن هواپیما فقط
از این هفته قرار بود دیگر به هانوور نروم و شبها در ریچموندهیل پیش پریسا و ریرا بمانم. بعد از
پریسا و ریرا، صبر میکنم. زنده نگهداشتنِ شما باید مرا زنده نگهدارد. من زنده خواهم ماند تا فراموش نشوید. صبر
ریرای من، تو به هاگوارتز رفتی. به دنیای رویاها همانطور که آرزو میکردی. من از مشنگها یا به قول خودت
پریسایم و ریرایم شما در آفتاب ایستادهاید و من در سایه در تاریکی تماشایتان میکنم. ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰
من بالای ابرها هستم. خلبان به دلایل امنیتی و بعد از اخبار جدیدی که رسید پرواز ما را به فرانکفورت
چه کنم؟ چه کنم که زورت نرسید صندلی پیانو رو جلو بکشی؟ چه کنم ریرای من؟ نهم ژانویه
چه کنم؟ چه کنم؟ با آبونمانِ مجلاتی که برات میاومد چه کنم؟ نهم ژانویه ۲۰۲۰
میگفت من نمیخوام برم هاروارد. میخوام برم هاگوارتز. چرا من دیروز یککاره زنگ زدم مدرسهش و گفتم ریرا دیگه نمیاد؟