روز هجدهم، تورنتو ۳

وقتی حبیب مُرد من این ترانه را زیاد گوش می‌کردم. ری‌را که عاشق ترانه‌های شاد بود توجهی نمی‌کرد اما یک روزی یکی دو سال بعد وقتی سر میز شام منتظر پریسا بودیم تا از سرکار بیاید گفت “بابا می‌شه آهنگ برف رو برام بذاری.” 

ری‌را جان! برف زمین را پوشانده است و منتظر مانده تا تو را در بغل بگیرد. و من باید تا ابد به این ترانه گوش بسپرم. 

۲۶ ژانویه ۲۰۲۰

ارسال برای دیگران

کتاب‌ها